روایت خاموش

يکی بود... يکی نبود...
غير از خدا٬ هيچ کس نبود...
بعد از خدا هر کس که بود...
برای من هيچ کس نبود!
تو آمدی...
دنيا نبود!
دنيای من٬ ويرانه بود...
در اين سرای نا صواب٬
خدای من
ديگر نبود...

يکی بود... يکی نبود...
هر کس که بود٬ خدا نبود...
تنها کسم٬ نا کسی بود!
هر وقت که بود...
هیچ کس نبود!
تنها کس بی کسی ام٬
انگار نبود و هیچ نبود...

 

|+| نوشته شده توسط کاوه در جمعه ۱۴ دی ۱۳۸۶  |
 
 
بالا